مطهره

یک روز همراه با مادر بزرگ و برادر رفتیم خرید و بعد پارک مادربزرگ برای ما یک دوربین خرید و بعد موز خوردیم و آخر توی پارک بازی کردیم حسابی خوش گذشت ...

داداشم ایمیل زده میگه: ماشين گرفتي نه زنگي نه حال و احوالي؟ همه خوبند ما هم خوبيم. منم در جواب گفتم: دیگه  مثل شما با ماشین میریم این بر اونبر از داداشمون یادمون میره! همه خوبیم! آقا محمدرضا شرّ و بازیگوش جوابده(جواب همه را میده) و از اون بر عاطفی و دلسوز همه با دستگاه دیجیتال یک تیکه فیلم و نمایش با کارتون را ضبط میکنه 100 بار میشینه نگاه میکنه خدا بخیر کنه برای ما! مطهره خانم هم که پر حرف یک حرف 10 بار تکرار میکنه بازیگوش یکسره با داداشش دعوا دارن البته باهم خونه میسازن و ملاق بازی میکنن ماشین بازی میکنن تفنگ بازی میکنن   آقا محمدمحسن ماشالله خیلی شیرین و حرف گوش ک...

طفلکی محمدمحسن گرسنه که داره گریه می کنه و محمدرضا اداش را درمی اره مطهره هم به هر دوشون می خنده خیلی قشنگ بود گفتم شما هم ببینین ...

اینم مطهره با داداش کوچولوش محمدمحسن که تازه یه دو ماهشه ...

اینم عکس نی نی مطهره ...

بنام هستی بخش خالق زیبایی ها این اولین آشنایی ما با نی نی بلاگ بود که باعث شد برای دخل عزیزم وبلاگ بزنم و خاطراتش همیشه زنده بزارم اخه دائم فراموش میشن این شیرینکاریهاش شما هم لطف می کنین که مطالب ما را می خونین الان مطهره خسته شد رفت بیرون بازی با داداشش که 1سال و نیم بزرگتره اما خیلی دلش می خواست وبلاگش را ببینیه هرچند از این چیزا سر در نمی اوره وقتی بهش می گفتم نی نی بلاگ آنقدر قشنگ تکرار می رد الان دوتایی شون اومدن مطهره میگه با نارحتی ما می خواستیم بستنی صوتی بخریم... مشغول خوردن آلو ...